درخت بهشتی

درخت بهشتی

امام علی (ع) : هرکه همه ی فکرش آخرت باشد ، خدا دنیای او را کفایت کند ؛

هرکه درون خود را درست کندخدا برونش را اصلاح می کند ،

و هرکه رابطه ی میان خود و خدایش را درست کندخدا رابطه ی میان او و مردم را سامان می دهد .

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است



پادشاهے در زمـستان به نگهبان

گفت: ســـردت نیست؟


نگهـــــبان گــفت: عـــــادت دارم

پادشاه: میگویم برایت لباس گرم

بیاورند ... و فراموش ڪرد!!


صبح جنازه نگهبان را دیدند که

روی دیــوار نوشته بود:


به سرما عادت داشتم اما وعــده

لباس گرمت مرا از پای در آورد..!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۸
مشتی خاک


حجاب من ارزش من عزت من و مایه افتخار من است.

چه زیباست که در میان این همه وسوسه و تردید با لبه دندانم چادرم را محکمتر حفظ میکنم.

چه آرام بخش است وقتی که از کنار عکس شهیدی میگذرم می بینم که وصیتش بر زمین نمانده است و امانتدار سرخی خونش بوده ام.

چه آرام سر بر بالین میگذارم که وقتی دل کسی از پوشش نادرستم نلرزد و زندگی فرونپاشید.

بارخدایا حال که مرا مفتخر به حفظ راه مادرم حضرت زهرا کرده این لیاقت را به من بده تا مثل مادرم چادر به سر به دیدارت نایل شوم. 

هرگاہ خسته شدی ازاین نیش وکنایه ها!فقط سرت راروبه آسمان کن وبگو:

خدایا همه اش به خاطررضای توست...

برای چادربایدبه آسمان نگاہ کرد..

برای چادر و حجابت،

به کنایه اطرافیانت نگاہ نکن..

آسمانی شدن بها دارد..

یادت باشد بهشت را به بهامی دهندنه به بهانه..

نیش و کنایه ها راتحمل کن ارزش آسمانی شدن را دارد.. 

یادت باشد کنایه این مردمان هیچ گاہ پایانی ندارد..پس به خاطر حرف مردم بی احترامی نکن به یادگار حضرت زهرا(سلام الله علیها)...

آنجاست که دلت آرام می شود به حضورش..

وکنایه های مردم رنگ می بازد...

با حجابت هیچگاہ راہ آسمان را گم نمی کنی..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۸
مشتی خاک


زیبایی زن به رنگ هایی که به خود میمالَد نیست

زیبایی زن همان افتخاریست که بدون رنگ، رنگی است..

مثل پروانه!

و تو هم زیبایی!

تو بدون رنگ کردن خود زیبایی!

چون خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد!

نه زیبایی های کذاب را...

خدا آفریده تورا 

با همان چشم های قهوه ایی و یا سیاه!

خدا تو را آفریده با همان موها و مژه ها

زیبایی زن به اخلاق صاف و پاکش است..

اخلاقی که هیچ فحشی از آن بیرون نمی زند

زیبایی زن به پاکی وجودش است..

همان زنیکه روزی هفده بار بر سمت خدا سجده می کند‼️

زیبایی زن به حجابش است...

همان زنی که با لباسش به تو نشان میدهد

 خدا همیشه مارا میبیند

پس چه کسی ادعا می کندکه زشت است

جز کسی که این صِفات را نداشته باشد...

بعضى چیزها

 زکات مخصوص خود را دارند مانند زیبایى

امام على (ع):

زکات زیبایى پاکدامنى است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۶
مشتی خاک


✔️چون با ارزشم


❌یعنی چی!!

✔️یعنی عمومی نیستم


❌اگه خوشگل بودی حجاب نمی‌کردی حتماً یه چیزی کم داری

✔️آره بی‌عفتی و بی‌حیایی کم دارم


❌یعنی من بی‌عفتم..!؟

✔️اگه با عفت بودی نمی‌ذاشتی از نگاه کردنت لذت ببرن


❌کیا..!؟!

✔️همه مردا غیر از شوهرت


❌خب نگاه نکنن

✔️خب وقتی داری گدایی نگاهشونو می‌کنی چجوری ردت کنن؟


❌من واسه دل خودم خوشگل کردم..!!

✔️حواست به دل اون خانمی که شوهرش با دیدن تو نسبت بهش سرد میشه یا اون پسر جوونی که شرایط ازدواجو نداره هم هست؟


❌به اینش فکر نکرده بودم..!

✔️خدایی تو خونه هم واسه شوهرت اینجور شیک می‌کنی؟؟


❌راستش نه کی حوصله داره آخه..!

✔️پس شوهرتم مجبوره بیاد زنای خیابونی رو نگاه کنه مثل این مردایی که زل زدن به تو!!


❌داری عصبیم می‌کنی دختره امل

✔️من خودمو خوب پوشوندم تو مثل... 

لباس پوشیدی پس به من نگو امل


❌خب مُده

✔️آخرین مُدت کَفَنه خانمی


❌هنوز جوونم بذار جوونی کنم فرصت دارم

✔️اگه تو همین حالت ملک الموت بیاد ببرتت چی؟


❌ینی جهنمی می‌شم؟! نه‌نه!

✔️یعنی واقعاً بی‌حجابی ارزش سوختن داره؟!


❌راستش نه

✔️پس خواهر گلم هم خودتو هم مردمو از این فتنه نجات بده


❌چطوری؟!

✔️با حجاب با حیا با عفت با خدا


❌چیکار کنم که بتونم؟!

✔️به رضایت خدا فکر کن به بهشت به امنیت حجاب به پاکیت


❌راستش چادر گرمه دست و پاگیره

✔️بگو آتش جهنم گرمتر است اگر می‌دانستند (تؤبه۵۱)


✔️دستو پا گیر بودنش حرف نداره 

✔️نه می‌ذاره پاهات کج بره

✔️نه دستات آلوده گناه شه

✔️خب خواهرم ؟


[✔️]ینی خدا می‌بخشه؟

✔️إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیِعاً

✔️خدا همه‌ی گناهان رو می‌بخشه


[✔️]چقد مهربون، ولی آرزوهامو دوستامو... چیکار کنم؟

✔️اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؟

✔️آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۳
مشتی خاک


«حجاب» راانگونه رعایت کن... 

که لایق خون ریخته شده جوانان ونوجوانانی باشد

 که بادست بردن درشناسنامه هایشان راهی جبهه شدند

 وسرانجام به شهادت رسیدند

آنانی که بادست های کوچکشان اسلحه به دست گرفتند

 وبه جنگ بادشمنی رفتند که برایش مهم نبود چیزی که زیرتانک له میشود یادراتش میسوزدانسان است یانه.

انها رفتند که امروز ما حجاب را رعایت کنیم...

چیز زیادی ست!؟

سوالی دارم از دختران وزنانی که حجاب راانگونه که باید، رعایت نمیکنند

دربی حجابی چه لذتی هست که با رعایت حجاب از ان محرومی!؟

برای چه کسی خودرا می ارایی وباناز وعشوه در خیابان راه میروی؟!

 برای پسرانی که بخاطر دوستی باتو سرودست میشکنند!؟

 اماتا بحثی ازازدواج به میان میاری کنار میکشند.

میدانی دلیل این کنار کشیدن ها چیست؟

چون نمیتوانند به کسی که درخیابان پیدایش کرده اند دل ببندند!!!

چون میدانند انها ا همان جا هم از دست خواهند داد...

چرابه خدایی دل نمیبندی که همه چیزرابرای توافریده است !؟

چراازاین نعمت هااستفاده نمیکنی

 تاببینی چه خدای بزرگی داری

برای یکبار هم که شده باخدا بودن راازته دل تجربه کن تابه اوایمان آوری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۱
مشتی خاک



"پدر"یعنی تسلط برزمانه

"پدر"احساس خوب تکیه برکوه

"پدر"یعنی تسلی وقت اندوه

"پدر"یعنی ز من نام ونشانه


                🍃‍ پدریعنی فدای اهل خانه 🍃‍


"پدر"یعنی غرور ومستی من

"پدر"یعنی تمام هستی من

"پدر"لطف خدابرآدمیزاد

"پدر"کانون مهروعشق وامداد

"پدر"مشکل گشای خانواده


             🍃‍ پدریک قهرمان فوق العاده 🍃‍


"پدر"سرخ میکندصورت به سیلی

رخ فرزندنگردد زرد و نیلی

"پدر"لطف خدا روی زمین است

همیشه لایق صدآفرین است


               خوشاآنان"پدر"درخانه دارند

              درون خانه یک"پروانه"دارند.


روز پـــدر مبـارک بـاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۰۸
مشتی خاک

هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :

١_پدر ٢_مادر


هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو : 

١_نمیتونم ٢_بد شانسم


هیچ وقت این دو تا کارو نکن :

١_دروغ ٢_غیبت


همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:١_آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر


همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:

١_دوستای گذشته رو٢_خاطرات خوبت رو 

           

همیشه به این دو نفر گوش کن :

١_فرد با تجربه ٢_معلم خوب


همیشه به دو تا چیز دل ببند :

١_صداقت ٢_صمیمیت


همیشه دست این دو نفرو بگیر:

١_یتیم ٢_فقیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۰
مشتی خاک


بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.

بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود.

بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست!

بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته!

بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست!

و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت!

بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛ بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...!

خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.

خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،

غضبش عشق بود،

و تنبیه اش عشق...

و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر، انحنای قامت اوست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۳
مشتی خاک


تسلیم در برابر حکمت خداوند


 روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد.


گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند.


تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت!


فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.


 فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:


"با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.


"گنجشک گفت:

" لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.

سکوتی در عرش طنین انداز شد.


فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:


ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی." 


گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.


خدا گفت: "و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی." 


 اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۳۷
مشتی خاک


ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ

ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!

ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!

ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...

ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ

ﺭﺍ

ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..

ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!

ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛

ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ.

ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۱۶
مشتی خاک